کلبه عشق من و همسر آذریم

در اینجا روزانه های زندگی ام را می نویسم...

کلبه عشق من و همسر آذریم

در اینجا روزانه های زندگی ام را می نویسم...

در اینجا روزانه های زندگیم را می نویسم

آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۸/۱۰
    قم

مهمونی دوره

سه شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۲۲ ق.ظ

دیروز بعد از اداره سریع رفتم خونه و سر راه از این شکلات های فانتزی که توی قوطی های فلزی خوشگل هست خریدم...

تا رسیدم زودی برای شام زرشک پلو با مرغ درست کردم و آماده شدم... یه لباس ساده و شیک با یه نیم ست ظریف .... همسری من رو رسوند خونه مامان .. سریع دخترم رو آماده کردم و با مامان و خواهری رفتیم....

مامان و خواهری لباس های سنگین پوشیده بودن... بهشون گفتم این طلا و لباس برای یه دوره ساده نیست ها !!!! گفتن نه خیلی هم خوبه...!!! تازه خواهری همش میگفت تو چرا اینقدر ساده ای و چرا یه سرویس طلای درست و حسابی ننداختی..؟؟؟؟؟

خوب وقتی رسیدیم دیدیم همه سااااااااااااااااااااااااده هستن... !!!

این مهمونی متشکل از همکارهای مامان با دخترها و نوه هاشون هست که ماهانه دور هم جمع میشن و قرعه کشی قرض الحسنه دارن... و قرعه به نام هر کس دربیاد مهمونی بعدی خونه اون فرد برگزار میشه...


خیلی خوش گذشت... دخترم تا می تونست شلوغ کرد و ما هم گفتیم و خندیدیم....به سلامتی ساعت 9 شب رفتیم خونه...

من شامم آماده بود و بوی غذا تا توی راهرو هم میومد... سریع شام خوردیم و من ساعت 11 از شدت پادرد و خستگی خوابیدم...

امروز میخوام یه ذره زودتر برم تا همسری میاد یه دستی به سر و گوش خونمون بکشم...

انگار بازار شام...

خوب من همیشه صبح ها که  میام خونه کاملا تمیز و مرتب هست طوری که میخواد مهمون بیاد... کلا همیشه اینطوری هستم... واسه همین امروز صبح که بیدار شدم خیلی حالم گرفته شد... از شلختگی و تنبلی و بی سلیقگی متنفرم...

این مورد رو هم قبول ندارم که چون کارمندم پس باید به خودم حق بدم که شلخته باشم... نه .. هر چیزی جای خودش رو داره...

من نوعی... اگه بدونم کارم به خونه و زندگیم لطمه میزنه باید برم بشینم خونه و سنگین و رنگین به زندگی ام برسم... نه وقت خودم رو بگیرم نه حق الناس همسری رو به جون بخرم...

چون اولین وظیفه ای که خداوند بر دوش من گذاشته همسری و مادری و فراهم آوردن خونه ای برای ایجاد آسایش و آرامش هست...

حالا اینکه من خودم دوست دارم سر کار بیام موضوعی که مربوط به منه و نباید باعث بشه به وظایف اصلیم لطمه وارد بشه...

واسه همین با سختی ها و خستگی هایی که دارم سعی میکنم هیچ وقت از غذا و تمیزی خونه کم نذارم... مشکلات کاریم رو هرگز توی خونه نمیارم... سعی میکنم غر غر نکنم و واقعا وقتی وارد خونه میشم فقط به خانواده ام فکر میکنم...

واسه همین خستگی دیشب و مرتب نکردن خونه قبل از خواب درست یه استثناء هست ولی برام قابل قبول نیست ...

دوست دارم وقتی همسری میاد با یه خونه تمیز و بوی غذای خوشمزه مواجه بشه و به استقبالش برم...

نه یه خونه کثیف با یه زن تنبل و غرغرو...

شاید به همین خاطر هست که همسری بودن توی خونه و موندن پیش من و دخترم و رو بیشتر از بیرون رفتن و دیدن دوست هاش می پسنده...

به نظرم رعایت این موارد خیلی مهمه...

مردها به دنبال آرامش و آسایش هستن و هرجا که این آرامش رو پیدا کنن جذب اونجا میشن پس چه بهتر که ما به عنوان همسرانشون این محیط رو توی خونه هامون ایجاد کنیم و خودمون مأمن آسایش و آرامش شوهرهامون باشیم...

  • زهرا مهربون

نظرات  (۲)

سلام
عالی نوشتید. مخصوصا قسمت دوم این پست رو
و در نهایت:
مردها به دنبال آرامش و آسایش هستن
پاسخ:
سلام
ممنون از حضورتون
من یک مردهستم و تا حالا که بسیار وبگردی میکنم هیچ نظری را برای هیچ بنده خدایی ننوشتم ولی با خوندن این مطالبتون به خودم اجازه دادم برای شما بنویسم : انشالله شما و همسرتون و فرزندتون همیشه زیر سایه حضرت حق باشید  این مطلب اخیرتون بسیار خردمندانه و در چهار چوب اخلاقیات و شرعیات هست . بسیار خوشحالم که با شما هم وطن و هم دینم .
پاسخ:
سلام
از لطف و توجه شما بسیار سپاسگزارم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">