کلبه عشق من و همسر آذریم

در اینجا روزانه های زندگی ام را می نویسم...

کلبه عشق من و همسر آذریم

در اینجا روزانه های زندگی ام را می نویسم...

در اینجا روزانه های زندگیم را می نویسم

آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۸/۱۰
    قم

حل و فصل

چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۶ ق.ظ

همسری گفت باباش زنگ زده و گفته برا شب جمعه قراره ما رو با خانواده من دعوت کنن و این یعنی اینکه مطالب یه کلاغ چهل کلاغ نشده  و اطلاع رسانی و حضور ما در اونجا موثر واقع شده..

منم به مامانم گفتم در جریان باشه... همسری پریشب گفت جمع و جور کن شام جوجه ببریم بیرون.. منم سریع کارهامو انجام دادم .. رفت سینه خرید و منم گذاشتم تو مواد تا مزه بگیره تو یخچال و همسری هی ناخونک میزد.. آب موادی که درست میکنم واقعا عالی میشه و ایشون خیلی دوستش داره..

خلاصه بار رو بندیل و جمع کردیم و رفتیم.. هوا هم خیلی خنک و عالی بود.. من جوجه ها رو سیخ کردم و همسری منقل رو آتیش کرد.. سه تا سیخ اول رو که گذاشت گفت به مامانت اینا بگو بیان حالا نگن ما بی معرفتیم.. من هم زنگیدم و مامان و بابا تنها اومدن.. دخترا کار داشتن نیومدن اونا هم شامشون رو آوردن و خوردیم و خوش گذشت و برگشتیم..

دیروز هم همسری با دوستاش رفت بیرون و به من گفت شاید شام نیام منم قبول کردم آآآآآآآآآما بر اثر دلتنگی ساعت هشت زود برگشت و گفت گوشیمم خاموش کردم که نتونن پیدام کنن گفتم میرم و میام!!! خیلی دلم براتون تنگ شده بود..

من که فکر میکردم همسری نمیاد و بی خیال برا خودم داشتم لباس اتو میکردم پاشدم و سریع یه کوکو سبزی عالی درست کردم و به همسری گفتم مواظب دخترم باشه.. ایشون هم بر اثر بی توجهی باعث شدن دخترم لیوان آب رو روی فرش خالی کنه.. منم ناراحت شدم و ایشون گفتن مگه من دایه هستم؟؟؟؟ میام خونه باید مواظب دخترمون باشم؟؟؟ منم خیلی ناراحت شدم و آمازون وجودم شعله ور شد ولی سریع خاموشش کردم و مادونای سیاهم رو به کار انداختم.. بعدش بهش گفتم: من از بعضی از اخلاق هات واقعا ناراحت میشم.. منم هم کار میکنم، هم آشپزی هم بچه نگه می دارم هم به خونه و زندگیم میرسم آیا درسته بگم من هم کارگرم، هم کلفتم، هم آشپزم، هم دایه هستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و ایشون سکوت کردن و خوابیدن!!! منم شام رو آماده و تزئین کردم و ایشون رو بیدار کردم با بد اخلاقی بیدار شدن و گفتن ترسیدم!!! با بداخلاقی بیشتر شام رو خوردن و طبق معمول بدون گفتن جمله دست شما درد نکنه..خوابیدن.. البته در حین شام درست کردن دخترم رو هم خوابوندم....

منم چون از عصرش که همسری نبود در حال نظافت منزل و شستن لباس ها و پهن کردن و اتوکشی و جارو و طی کشی ... بودم.. همه چیز رو رها کردم و خوابیدم... 

امروز هم به کارهای مهمم رسیدم.. و تا کنون خدا رو شکر روز خوبی رو سپری کردم.. امروز باید دوباره خونه رو مرتب کنم مثل دسته گل و ناخون هام رو سوهان بکشم که بسیار کج و کوله شدن.. یه لباس مناسب برا فردا شب انتخاب کنم..

من نمیدونم آقایون چه لذتی از دیدن فیلم های بد میبرن؟؟؟ فکر نمیکنن روی ذهن و شخصیتشون اثر میذاره؟؟؟ اصلا دین و مذهب هم بذاریم کنار واقعا شرافت انسانی ندارن؟؟؟واقعا این آدم ها که این کارها رو انجام میدن خجالت نمیکشن که مثل حیوانات رفتار میکنن؟؟ امیدوارم خداوند نسلشون رو برداره.. یا امام زمان (عج) به فریادمون برس.. این مغازه های محصولات فرهنگی هم که واقعا افتضاح شدن .. دادیم برامون آهنگ بریزه رو فلش اون وقت اون مرد فاسد برداشته فیلم های ... هم ریخته.. (البته این موضوع مال دو سال پیشه) با موردی که چند روز پیش در خونه رویت شده فرق داره ...نمیدونم 110 به این موضوع رسیدگی میکنه یا نه؟؟؟ من براشون متاسفم که این پول های کثیف رو میبرن میدن زن و بچه شون میخورن و همیشه هم به نوعی بدبختن ولی نمیدونن از کجا خوردن؟؟ واقعا خانواده ها رو به فساد میکشن..  امیدوارم به راه راست هدایت بشن و اگه نمیشن به درک واصل بشن که جامعه از وجودشون پاک بشه.. الهی آمین..

  • زهرا مهربون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">