کلبه عشق من و همسر آذریم

در اینجا روزانه های زندگی ام را می نویسم...

کلبه عشق من و همسر آذریم

در اینجا روزانه های زندگی ام را می نویسم...

در اینجا روزانه های زندگیم را می نویسم

آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۸/۱۰
    قم

شلوغی

شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۵۹ ق.ظ

این روزا اینقدر سرم شلوغه که وقت هیچ کاری رو ندارم.. تو اداره که بسیار شلوغه و پرکار به خصوص که داریم به هفته دولت هم نزدیک میشیم.. تازه از طرف دیگه ارسال مکنوبات اداری و برنامه و برنامه های اجرایی خودمون دیگه جا برای نفس کشیدن برام نذاشته..

شب جمعه خونه مامان بودیم و مهمون داشتن همسر به خاطر دلخوریش و بهتر بگم کینه ای که از خانواده ام از بدو ازدواج در دل داره و این مدام داره بیشتر میشه و سر اون آپارتمان به حد انفجار رسیده نذاشت عصری برم کمک گفت وایسا شب با هم میریم و تا از سر کار بیاد و دوش بگیره به سلامتی ساعت یک ربع به ده شب رسیدیم و همسری خیلی تلخ و سرد و خشک برخورد کرد..

مثلا میگفت دخترم رو به بابات نده!! آخه دخترم پیش همسرم گریه میکرد و بغل بابا میخندید!!! وقتی چند بار بابا گفت بدش به من.. و من دادم .. دعوام کرد.. حتی چند تا فحش هم داد که یکیش بدجور احساس کردم شنیده شد..

بعد هم بدون اینکه کمک کنم حتی میز رو جمع کنیم گفت بریم!!

مامانم اینا کل دکورشون رو عوض کردن و همسری همش میگفت پاشون لب گوره ببین چقدر خرید میکنن!!!

جمعه دخترم خیلی اذیت کرد.. هر وقت دندون بخواد دربیاره اینطوری میکنه منم اعصابم خورد بود.. آخه یه آدم چقدر میتونه کینه داشته باشه.. همسرم با خانوادش قهر کرده.. چهارشنبه گفت: بابا رو دیدم تو خیابون.. من اینقدر خوشحال شدم که حد و حساب نداره و بارها خدا رو شکر کردم.. ولی همسری اینطور نیست با اینکه خانوادش خیلی من رو اذیت کردن من کینه ای ازشون به دل ندارم ولی متاسفانه همسری...

خلاصه جمعه دم ظهر به زور دخترم خوابید.. نیم ساعت نشد صدا کرد و دخترم بیدار شد و منم ناراحت شدم .. گفت دلت از کجا پره؟؟؟ گفتم از این همه نفرتی که در وجودت هست.. یادم رفت بگم هر وقت میخوایم بریم خونه مادرش بهش میگم یه چیزی بگیر دو بار الکی تعارف میکنه و بار سوم میخره.. ولی من که گفتم اگه میشه بستنی بخریم.. گفت.. بیخود زیادیشونه همین که من دارم میام خونشون یعنی بهشون لطف کردم.. و من باز خورد شدم!!!

دیروز گفتم خیلی خسته شدم حق و حقوقم رو بده من برم.. گفت برو اصراری ندارم اگه 5 درصد خانوادت رو میشناختم نمیگرفتمت.. گفتم من با اونا چه کار دارم.. مگه من مشکلی دارم.. میگه ازشون متنفرم.. ولی من بارها بهش گفتم با همه این مشکلات من عاشقتم و اگه قرار باشه دوباره برگردیم به عقب و من انتخاب کنم.. تو رو انتخاب میکنم.. خدا شاهده من هیچ وقت هیج جا تنهاش نذاشتم.. هر بار خواست کاری بکنه همراهیش کردم.. ولی این ماه خرجمون بالا رفت و سر پرداخت یه قسطم که وام گرفتم ماشینش رو عوض کنه و خودم قسطش رو میدم!!! کم آوردم.. گفتم میشه 100 تومن کمکم کنی.. یه حرف خیلی زشتی زد و گفت ... هم نمیدم.. و من باز هم خورد شدم...

البته فرداش داد ولی چه فایده؟؟؟ حسرت به دلم موند یه بار بگه پول احتیاج نداری؟؟؟ لباسی چیزی نمیخوایی؟؟؟ وقتی هم میگم میگه تو داری وضعت خوبه!! درسته ولی من یه زنم و نیاز به محبت دارم.. بهش میگم حداقل اگه نمیخری خوب زبونی بهم تعارف کن این هم خوبه.. ولی هیچ خبری نیست.. همش میگم کاش خونه دار بشم.. ولی اگه بشینم خونه این حقوقم ندارم.. همسری هم که اصلا به فکر نیست..

جلوی دخترم  فقط با یه شلوارک میگرده..بدون لباس.. هر طوری دلش بخواد میشنه.. بعد که دخترم از سر کنجکاوری میره ... میگه بی تربیت و هولش میده اونطرف.. مدام دستش تو شلوارشه و تو بینی اش.. هزار بار تذکر دادم ...میگه من باهاتون راحتم.. خدایا دیگه چه کار کنم؟؟؟ وقتی میریم مهمونی همش دخترم رو دعوا میکنه و فحش میده که چرا با دیگران گرم میگیره و طرفش نمیره فکر نمیکنه اگه بهش بچسبه غیر اجتماعی و اینکه با دیگران خوبه یعنی میتونه ارتباط برقرار کنه تازه دخترم همش 10 ماهشه و برای این حرفا خیلی کوچیکه.. میگه بزرگ شد باید یه چیزایی یادش بدم..

موندم سر دوراهی خورد شدن من، نابود شدن تربیت دخترم، تنها زندگی کردن و به دوش کشیدن بار مشکلات بدون هیچ سرمایه ای چون همش رو دادم همسری..

ولی موندن با همسر دردی رو دوا نمیکنه ولی بازم امروز میخوام برم مشاوره شاید دردی دوا بشه .. اونم مشاور زن.. چرا که همش میگفت کاش بریم پبش یه خانوم من حرفمو بزنم.. واقعا میخوام بدونم چشه..

خدایا دیگه بریدم.. خودت کمکم کن..

  • زهرا مهربون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">