کلبه عشق من و همسر آذریم

در اینجا روزانه های زندگی ام را می نویسم...

کلبه عشق من و همسر آذریم

در اینجا روزانه های زندگی ام را می نویسم...

در اینجا روزانه های زندگیم را می نویسم

آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۸/۱۰
    قم

خوب نیستم

دوشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۲۵ ق.ظ
حال دلم خوب نیست ... یعنی خوب بود و دلم میخواست خوب باشه ... اما مثل همیشه درست در همون لحظه ای که گمان میکردم همه چی داره خوب پیش میره .. خراب شد ...

دیگه مثل قدیم ها نه انرژی و توان دارم که بگم باشه اشکال نداره دوباره بلند میشم و میسازم ...
یا یه راه تازه رو پیدا میکنم ... یه کلام جدید .. یه روش بهتر ... هیچی 
یه جایی توی زندگی به جایی میرسی که انگار همه راه ها رو برای انجام یه امر رفتی و در نهایت دست از پا دراز تر برگشتی ... حتی درصدی هم موفقیت نداشتی که بگی باشه یه کم خوب شد بیشتر تلاش میکنم ...

درست از شب شنبه حال دلم خرابه تا الان ... قرآن خونذم .. نماز خوندم ... متوسل یه آقا امام حسین (ع) و آقا ابوالفضل العباس (ع) شدم ... گریه هم که تا دلم میخواست کردم ... هیییییییییییییچ تغییری حاصل نشد ...


حال دلم خوب که نشد که هیچ خراب تر هم شده ... نه رمغی برام مونده و نه حس و حالی ...

دیروز حتی پای سخنرانی استاد پناهیان هم نشستم گفتم تلنگری به دلم میخوره و هیییییییییییییچ ...

دو روزه فکرم درگیر این هست که چرا خدا با ظالم هاست؟؟؟
چرا آدم های اطرافم که از هیچ تلاشی برای فروپاشی زندگیم کوتاهی نکردن خدا بهترین آدم ها رو از نوع عروس و داماد نصیبشون میکنه و در این میان ما بی بهره ایم ؟؟؟

نه اینکه خودم رو آدم خیلی متشرع و خوبی بدونم و بقیه رو بد ... نه.. میگم چرا امثال ما و پدرمادرمادرهامون که یه عمری پای هیئت و روضه امام حسین (ع) و اهل بیت (ع) بودیم و کاری به کار کسی نداریم این همه باید اذیت بشیم و آدم هایی که هزار جور خلاف و ننگ و ناموس دارن باید همیشه یه جایی باشن که امثال من با هزار زور و زحمت هم نمیتونیم بهش برسیم ...

بله خدا رحمان و رحیم هست ... خدا مهربان هست و خدا توبه کنندگان رو دوست داره ...
پس چرا به ما که یه عمری توی رکابش بودیم نظری نداره ...

بارها دیدم یه دعا از ذهن یه نفر عبور کرده و مستجاب شده خدا و شکر ... 
و من سال هاست دعایی دارم که نه تنها اجابت نشده بلکه بدتر هم داره میشه ...
چرا همیشه امورات خراب و مشکل دار توی دامن من ریخته میشه تا من بسازمش و به سایرین امورات خوب و ساخته شده تحویل داده میشه تا زحمت هیچ چیزی روی دوششون نباشه ...

و در نهایت خداوند رضایت پدر و مادر و دعای اونها رو مشکل گشا میدونه ... امثال من که همیشه برای رضایت پدر و مادرشون تلاش کردن و دعای خیر پشتشون هست چرا نتیجه نمیگیرن؟

دلم از خدا هم گرفته ...
این همه هم مطالب روانشاسی و مذهبی و ... خوندم بهتر نشده ام ...

کاش توی بچگی ام مرده بودم ...
کاش توی راهی که میرفتم دانشگاه و برمیگشتم مرده بودم ...
کاش وقتی توی 23 سالگی داشتم برای قرنیز دیوار به پدرم کمک میکردم و از دیوار افتادم مرده بودم ...

انگار این روزها فقط دارم روزها رو میگذرونم ...
نه امیدی مونده ... نه دست یاری گری که به داد خودم و دلم برسه ...

دلم برای خودم تنگ شده ... 




  • زهرا مهربون

نظرات  (۲)

فدای دل شکستت.امیدتو بهش از دست نده .بالاخره میشنوه من مطمئنم توهم مطمئن باش ....
پاسخ:
سلام دوست مهربونم ...
مرسی از این که هستی ...

عزیزم خیلی وقته نیستی . دلم پیشته...
پاسخ:
سلام مهربونم ..  مرسی که بهم سر میزنی.. هستم .. یه کم سرم شلوغه.. درگیر کارهای پایان سال و گزارشات هستم ..
مواظب خودت باش عزیزم..


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">