کلبه عشق من و همسر آذریم

در اینجا روزانه های زندگی ام را می نویسم...

کلبه عشق من و همسر آذریم

در اینجا روزانه های زندگی ام را می نویسم...

در اینجا روزانه های زندگیم را می نویسم

آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۸/۱۰
    قم

خورشت چاقاله بادام

دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۵۰ ق.ظ

خوب دیروز دست و دلم به کار نمیرفت...

برای رضای خدا یه پرونده بررسی کردم و همش با همکار واحد دیگه مون که با هم خیلی دوستیم حرف زدم...!!

امروز باید تمام کارهامو تموم کنم...

دیروز بعد از اداره رفتم زودی نیم کلیو نعنا و جعفری تازه خریدم و بدو بدو رفتم خونه سریع پاکشون کردم و زدعفونی کردم و خوردشون کردم و در نهایت سرخ شدند... بعدش پیاز داغ درست کردم و گوشت رو باهاش تفت دادم و نمک و زرد چوبه زدم و چاقاله بادوم ها رو بهش اظافه کردم و خوب تفتشون دادم...سپس نعنا و جعفری سرخ شده رو اظافه کردم با آلو بخارا و گذاشتم نم نم به مدت 2 ساعت پخت...

یعنی محششششششششششششر شده بود... عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی...

برای مامان اینا هم یه قابلمه کوچیک کنار گذاشتم...

بعدش دخترم رو بردم دکتر چون یه مقدار شکمش مشکل پیدا کرده بود که براش آزمایش نوشت.. سه نوبته...

یک نوبت دیشب بود.. و دو نوبت دیگه امروز و فرداست و قراره به محض انجامش مامان تماس بگیره تا زودی برم و تحویل آزمایشگاهش بدم و برگردم...

امروز عصر مهمونی دوره ای همکارهای مامان دعوت هستیم...

خیلی براش ذوق دارم...

خیلی وقت بود دوره نرفته بودم...

سوغات همکارها هم بهشون دادم و کلی خوشحال شدن..!!!

البته هر کس یه اخلاقی داره ولی من از همکارهایی که توی یه واحد هستن و قایمکی میرن مسافرت و برمی گردن و بعدش خودشون رو میزنن به اون راه بدم میاد..



  • زهرا مهربون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">